وبلاگ rezaduty

وبلاگ rezaduty

خوش آمدید

هرگز دل من ز علم محروم نشد

کم ماند ز اسرار که معلوم نشد

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد

(حکیم خیام)

آخرین نظرات
  • ۷ آبان ۹۸، ۲۳:۰۸ - بلفاروپلاستی
    عالی

باغم غریبی تو میرم به سوی زهرا

ماه آسمون تارم به کجایی پسر من

یابن الحسن صاحب عصر و زمان 

یا بن الحسن صاحب عصر و زمان 

من که از کینه دشمن در وطن غریب شهرم

 آخر کارم رسیده کشته ی آتش زهرم 

یابن الحسن صاحب عصر و زمان 

مثل زهرا تو جوونی جون میدم بی کس و بی یار

 آخرین حرف من اینه پسرم خداگهدار

یابن الحسن صاحب عصر و زمان 

حاصل عمر کم من غیر خون دل من نیست

غیر اشکای یتیمی هیچکس قاتل من نیست 

با غم غریبی تو من میرم به سوی زهرا 

آخه بعد من عزیزم میشه آواره صحرا 

یابن الحسن صاحب عصر و زمان 

بر دل ز هجر رویت دیگر نمانده طاقت

بر هست و تار و پودم آتش زده فراقت

یابن الحسن کجایی آقا جان مردم از این جدایی 

تا کی بسوزم ای مه در آتش جدایی 

از کیل صد وصالت 

یابن الحسن کجایی

نسته ام سر ره به چشم پر ستاره 

که چون گذر نمایی کنی مرا نظاره 

مرا تفضلی کن به گوشه ی نگاهت 

که بگردد این سیه رو سیاهی سپاهت

ٰیابن الحسن کجایی مردم از این جدایی

نسخه صوتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی