باغم غریبی تو میرم به سوی زهرا
- يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۷ ق.ظ
ماه آسمون تارم به کجایی پسر من
یابن الحسن صاحب عصر و زمان
یا بن الحسن صاحب عصر و زمان
من که از کینه دشمن در وطن غریب شهرم
آخر کارم رسیده کشته ی آتش زهرم
یابن الحسن صاحب عصر و زمان
مثل زهرا تو جوونی جون میدم بی کس و بی یار
آخرین حرف من اینه پسرم خداگهدار
یابن الحسن صاحب عصر و زمان
حاصل عمر کم من غیر خون دل من نیست
غیر اشکای یتیمی هیچکس قاتل من نیست
با غم غریبی تو من میرم به سوی زهرا
آخه بعد من عزیزم میشه آواره صحرا
یابن الحسن صاحب عصر و زمان
بر دل ز هجر رویت دیگر نمانده طاقت
بر هست و تار و پودم آتش زده فراقت
یابن الحسن کجایی آقا جان مردم از این جدایی
تا کی بسوزم ای مه در آتش جدایی
از کیل صد وصالت
یابن الحسن کجایی
نسته ام سر ره به چشم پر ستاره
که چون گذر نمایی کنی مرا نظاره
مرا تفضلی کن به گوشه ی نگاهت
که بگردد این سیه رو سیاهی سپاهت
ٰیابن الحسن کجایی مردم از این جدایی