و خدایی که در این نزدیکیست
- چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۵۳ ق.ظ
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم
خرده هوشی
سر سوزن ذوقی
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه
من مسلمانم:
قبله ام یک گل سرخ
جا نمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم:
که اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم
پی “قد قامت” موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر
“حجر الاسود” من روشنی باغچه است
اهل کاشانم
پیشه ام نقاشی است
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود
چه خیالی، چه خیالی، می دانم
پرده ام بی جان است
خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است
آیه های سوره الشرح هم جای شنیدن دارد